روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

نگاره روژان

روژان در كارخانه فرش

رفته بوديم كارخانه فرش عمو حسين كه كناره و قاليچه ببينيم.چندتا قاليچه قشنگ آورد كه ديدم حيفه عكس نگيرم. واسه همين روي قاليچه نشوندمت بعد چندتا عكس جذاب ازت گرفتم كه دوتاشو پايين گذاشتم ...
15 دی 1392

ماست خوردن

عشق من روژان من اين عكسارو وقتي ازت گرفتم كه داشتي با علاقه زياد ماست ميخوردي و عشق ميكردي.ماست رو به تمام سر و صورتت ميماليدي .ببين چه بامزه شده بودي ...
15 دی 1392

لباس دست دوخت مامان جون فرح

اين لباس رو ماماني فرح برات دوخت. خيلي خيلي بهت ميامد عزيزم. خيلي ناز شده بودي. ديديم نيستي دنبالت كه گشتم ديدم ماماني فرح لباستو عوض كرده و تازه چتري هاتم كوتاه كرده و موهاتو بسته و مثل فرشته هات كرده.  ميخواستم ازت عكس بگيرم .حالا مگه ميذاشتي.هي وول ميخوردي.ادا در مياوردي.كلا رفته بودي رو اعصابم. ولي با همه اينها اين چندتارو ازت گرفتم. خيلي باحالي به خدا ...
15 دی 1392

1392/08/18

عزیز دلم روِِژانم چند وقت بود میخواستم ببرمت که گوشتو سوراخ کنم. اما قسمت نمی شد. مامان فرح که دلشو نداشت مامان سرور هم میگفت زوده. اما من دوست داشتم که گوشواره بندازی. واسه همین این هفته که کاشان بودیم گفتم باید این کار انجام بشه. اول با خاله لیلا رفتیم.اما دکتر نبود گفت بعدازظهر میاد اما چون 5شنبه بود دیگه نبردمت چون مامان فرح گفت فردا جمعه است ممکنه مشکلی پیش بیاد دکتر نباشه.واسه همین شنبه که زن دائی سارا اومد خونمون با هم رفتیم گوشهای کوچکت را سوراخ کردیم. مبارک باشد قشنگم خيلي دردت اومد يعني اولين گوشت رو كه سوراخ كرد خيلي گريه كردي بعد آرومتر شدي. وقتي اومديم سوار ماشين بشيم تا بابائي ابالفضل رو ديدي چنان گريه اي سر دادي كه ن...
15 دی 1392
1